۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه

مقایسه نسل امروز با نسل انقلابی سال ۵۷



انقلاب 57, انقلابی برای به دست آوردن آزادی سیاسی و ترقی و توسعه نبودجریانهای غالب و عمده ی انقلاب 57 نیروهای واپسگرادگمضد دموکراسیدشمن مدارا و تمامیت خواهانی بودند که مخالفتشان با شاه نه از حب علی(دموکراسی) که از بغض معاویه( دشمنی با آزادیهای اجتماعینزدیکی با غرب و رواداری و مدارابود.

وقایع تاریخی را باید در بستر خودش بررسی کردمعانی واژگان و برداشت از آنها به مرور زمان عوض میشودمعنایی که انقلابیون سال 57 از "آزادی" اراده می کردند 180 درجه با معنایی که ما امروز اراده می کنیم و در ذهن داریم متفاوت استاگر ماشین زمانی وجود میداشت و یک جوان دموکراسی خواه امروزی از طبقه متوسط شهری به سال 57 می رفت و با یک جوان انقلابی سال 57 اعم از اسلامی یا مارکسیست رو به رو میشد مطمئنا توسط آن جانور 57 ای خورده میشد.

جوان طبقه متوسط شهری امروز ایران برای آزادیهای اجتماعیسهل گیری و عدم دخالت حکومت در زندگی خصوصی اشمحترم شمردن سبک زندگی اش و قوانین عرفی و مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر مبارزه میکند یا با این رژیم مخالفت دارداو غرب و آمریکا را دوست دارد یا لا اقل دشمنی با امریکا نداردغیرت و تعصبات مذهبی را کنار گذاشتهحقوق زن را محترم میشمارد به برابری معتقد است و دشمنی با دیگران ندارداما جوانان انقلابی سال 57 حتی چپ ها و کمونیست ها به شدت ضد حقوق زن و وارث سنت غیرت و تعصبات فرهنگی دیرپای ایرانی بودنددشمنی و کینه ی عمیقی با غرب و امریکا در وجودشان بود و بر خلاف ما به شدت خشن و بی رحم وحشی و سبع بودند و به راحتی آب خوردن دیپلمات و مستشار و توریست های غربی که به ایذران می آمدند تا ارتش و صنعت این کشور را توسعه دهند ترور می کردند..سبک های دیگر زندگی را به رسمیت نمی شناختند بلکه یکی از عمده دلایل مخالفتشان با شاه (شاید دلیل اصلیآزادی حجابآزادی مشروبات الکلیآزادیهای اجتماعی در روابط شخصیسینما و هنرهای  نو و هر چیز مدرن و بی پروا و دگر با شانه ای بود.

در خشونت و بی رحمی و قصاوت واقعا حیرت انگیز بودند. هنوز بعد از 40-50 سال به کشتن 4 سرباز بی گناه وظیفه ژاندارمری در یک روستای دور افتاده ی گیلان افتخار میکنند و نامش را با بی شرمی و کثافت تمام "حماسه سیاهکل"  می گذارند و حتی حاضر به عذرخواهی ساده از خانواده ی آن 4 تا سرباز 18 ساله ی وظیفه که بی گناه و با بی رحمی جانشان را در سیاهکل گرفتند نیستنداین را مقایسه کنید با رفتار جوانان امروزعاشورای 88 بعد از دادن 10 کشته و له شدن دو سه نفر زیر ماشین مردم خشمگین شورت بسیجی را از پایش در آوردندبازماندگان آن نسل دیوانه مقاله نوشتند که "دلهره دارند و ما شکست خوردیم"  کجا یک بسیجی کشته شد؟ کی خوی وحشی گری و جنایتی که در نسل 57 بود در نسل ما هست؟ در جریان وقایع انقلاب در شهر مشهد انقلابیون دو نفر را به ظن این که ساواکی هستند رو به روی بیمارستان شاهرضا در وسط خیابان کشتنداز درخت آویزان و سپس مثله کردنددر میدان شهدای مشهد سرهنگ شهربانی به دست آنها قطعه قطعه شداین جانوران دنبال آزادی بودند؟

انقلابیون 57 اصلا و ابدا دنبال دموکراسی به معنی غربی نبودند و آن را نمیخواستندخمینی مشکلش با شاه از زمانی آغز شد که به همراه سایر دایناسورهای قم به شاه نامه نوشت که بر خلاف قانون اساسی در کار دولت دخالت کن و لایحه ای که برای اولین بار به زنان و غیر باورمندان به اسلام حق انتخاب شدن و کردن داده بوداگر خمینی دنبال دموکراسی و ضد سلطنت بود چرا از شاه میخواست بر خلاف قانون اساسی در امور اجرایی دولت کند؟ خیلی واضح است که او درد اسلام داشت نه دموکراسی و جمهوری و این حرفها.

لا طائلات شریعتی را بخوانید(البته در صورتی که وقت فراغت و پرتی داشته باشیدببینید چطور مردم را به راسهای 4 پایی تشبیه میکند که رای خود را به آبگوشتی می فروشند و ابدا لیاقت و صلاحیت انتخاب امام و پیشوا را ندارنددر ذهن این آدم جمهوری و چرخش ادواری قدرت و انتقال مسالمت آمیز آن اصلا تعریف نشده بودبزرگترین روشنفکر(؟) پیش از انقلاب این کشور ذهنش هنوز درگیر پیشوا و امام استقرار است جامعه را پیشوا اداره کند.

احزاب چپ وکمونیستی و حتی ملی و ملی-مذهبی را ببینید که چطور خائنانه با خمینی و متحجر ترین اقشار جامعه همصدا میشوند و در برابر حق رای زنان و غیر مسلمانان می ایستند.

نوشته : parse۱۳۶۵
کاربر بالاترین

۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه

توضیحات پرویز ثابتی درباره دلایل وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷/ برگرفته از کتاب در دامگه حادثه



ثابتی با اشاره به سیاست حقوق بشر جیمی کارتر و نیز موافقت شاه برای دیدار صلیب سرخ از زندانها، گفت:
«آنها (آخوندها و مذهبی‌ ها) موقعی شیر شدند که شکار گرگ ممنوع شد



پرویز ثابتی در تاریخ بهمن ۱۳۵۶ در پاسخ به سوال اشرف پهلوی که چرا وضع به اینجا کشیده شده؟ گفت: " والاحضرت بهتر است این سوال را از اعلیحضرت، برادرتان بکنید!، ایشان سنگ‌ها را بسته و سگ‌ها را رها کرده اند! از صلیب سرخ بین المللی برای بازرسی و نظارت بر کار زندان‌ها و زندانیان، دعوت کرده اند. وظایف دیگر ما را گرفته و به شهربانی و دادگستری سپرده اند و عملا ساواک را خلع سلاح و بی‌ اثر کرده اند، والاحضرت باید از ایشان این سوال را بکنید، با سیاستی که در پیش داریم اوضاع هر روز بدتر خواهد شد و به آنجا خواهیم رسید که مجبور شویم مانند ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ حکومت نظامی اعلام کرده و با استفاده از تانک و مسلسل اغتشاشات را سرکوب کنیم و اگر این وضع بیشتر ادامه کند، معلوم نیست این بار به راحتی‌ ۱۵ خرداد موفق به تسلط به اوضاع شویم."

توضیحات پرویز ثابتی درباره دلایل وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷
برگرفته از کتاب در دامگه حادثه:











































۱۳۹۲ فروردین ۱۳, سه‌شنبه

بی اعتباری همه پرسی دوازده فروردین




همه پرسی ۱۲ فروردین سال ۵۸ یکی از بزرگترین کلاهبرداری های تاریخ سیاست است که دارای اشکالات بنیادی و بحث برانگیزی نیز می باشد:

اولین و مهمترین ایراد این رفراندوم تحمیل «یک نوع نظام سیاسی» به مردم از جانب خمینی و همفکران اوست، در این همه پرسی بنیانی ترین حق مردم یعنی «گزینش و انتخاب» از میان مرام ها و مسلک های متنوع و متکثر سیاسی از مردم سلب شد و تنها نظام مورد علاقه بنیادگرایان مذهبی و شخص خمینی به  ملت تحمیل گردید و طی دوران استقرار این رژیم به تدریج کلیه نیروهای سیاسی مانند نهضت آزادی ایران، جبهه ملی، سازمان های چپ ایران و دوران اخیر اصلاح طلبان مذهبی کاملا از مشارکت در قدرت، تبلیغ مسلک سیاسی خود و حق انتخاب شدن محروم شدند.

دومین ایراد این همه پرسی این است که در ۱۲ فروردین سال ۵۸ مردم به نظامی  رای دادند که با درون مایه و محتوای آن آشنایی نداشتند بلکه مفهومی پر ابهام و گنگ برایشان وجود داشت (مفهومی که در آن از تصور حکومت علی اولین  امام شیعیان تا یک حکومت سوسیالیستی در ذهن مردم و فعالان سیاسی دیده می شد)، بیشتر رای دهندگان در سال ۵۸ به امید تحقق وعده های خمینی در نوفل لوشاتو که از آزادی ، معنویت و رفاه سخن می گفت به پای صندوق رای حاضر شده بودند و با قاطعیت می توان گفت کثیری از رای دهنگان آن روز از مساله ولایت فقیه، اختیارات بی حد و حساب رهبر ، قانون مجازات اسلامی و انزواگرایی و ماجراجویی خارجی این رژیم بی اطلاع بودند.

سومین ایراد این است که طبق همان فقه سنتی فقیهان معامله قابل فسخ است، اگر رابطه حکومت با مردم یک کشور را نوعی قرارداد موقت بدانیم که مردم جهت تامین رفاه و امنیت خود با حکومت امضا می کنند به طور مشخص می توان ادعا کرد این «حق فسخ» از مردم ایران طبق اصل آخر (اصل یکصد و هفتاد و هفت) قانون اساسی سلب شده است، در این اصل استبدادی و ارتجاعی آمده است که مسائل مربوط به ولایت فقیه و اسلامی بودن نظام «غیر قابل تغییر» هستند که این امر بیانگر این موضوع است که در همه پرسی ۱۲ فروردین مردم به «سلب حق خود برای همه پرسی مجدد» رای دادند همین اصل را می توان مهمترین مانع اصلاحات ساختاری و تحولات دمکراتیک دانست، اگر در ۱۱ فروردین ۵۸ از یک ایرانی می پرسیدید فردا به چگونه نظامی رای خواهی داد بسیار بعید است نظام کنونی حاکم بر کشور در ذهنش نقش می بست.

در واقع  این همه پرسی کلیه دستاوردهای تمدن باستانی ایران، مشروطیت ، نهضت ملی، تجدد عصر پهلوی، دانشگاه و دادگستری نوین را یکسره بر باد داد و با استقرار نظام ولایت فقیه در میهن ما بزرگترین ضربات به تجدد و رفاه ایرانیان وارد آمد. از آن جمعیتی که در همه پرسی جمهوری اسلامی شرکت کرده اند تعداد کمی زنده هستند و اکثریت جمعیت کنونی ایران را جوانان تشکیل می دهند و این جوانان حق دارند از نسل قبلی سوال کنند که آیا آن ها می دانستند با دادن رای «آری به جمهوری اسلامی» آینده چند نسل را تباه خواهند ساخت و حقوق ذاتی خود را نیز از دست خواهند داد.

روح الله خمینی در پاریس هرگز از نظام ولایت فقیه و ابعاد و جزئیات آن سخن نگفته بود و معنای نظام جمهوری اسلامی که یک مفهوم متناقض است را برای رای دهندگان روشن نکرده بود، بنابراین می توان به صراحت گفت  آن همه پرسی اعتبار خود را از دست داده و نسل جدید حق دارند خواستار برگزاری یک همه پرسی شفاف و آزاد باشند همه پرسی که کلیه گرایش های سیاسی «حق» داشته باشند در آن شرکت کنند و مرام و حزب خود را به وزن کشی سیاسی بسپارند.

همانطور که مصطفی رحیمی و شاهپور بختیار در همان دوران به درستی گفتند «جمهوری اسلامی» یک مفهوم گنگ و در علوم سیاسی بی معنا و از نظر محتوایی متضاد است، حکومتی که جمهوری باشد مشروعیت خود را از آسمان و متون مذهبی نمی گیرد و اگر اسلامی باشد رای جمهور مردم در آن فاقد ارزش و تاثیر است، جمهوری اسلامی یکی از بدترین انواع دیکتاتوری ها در دنیای معاصر است و چون در ۱۲ فروردین «حق حاکمیت ملی» را از اتباع ایران سلب کرده است بنابراین نمی تواند با تکیه بر آن همه پرسی کذایی ادعای مشروعیت  و مقبولیت نماید، چرا که مردم به قرار دادی رای دادند که دیگر طبق همان قرارداد نمی توانند آن را تغییر دهند یا آن را فسخ کنند.

این که گفته شود اکثریت ملت ایران مسلمان هستند پس جمهوری اسلامی نظام طبیعی آنان است یک سفسطه بیش نیست، «نظام سیاسی» ربطی به «دین افراد» ندارد، مردم بسیاری کشورها مانند ترکیه و مالزی مسلمان هستند اما نظامی عرفی دارند که دارای روابط عادی با دنیاست و به سمت توسعه نیز در حرکت هستند، مذهب در هر کشوری بخشی از «حقوق خصوصی» است ولی تعیین نظام سیاسی یکی از مهمترین پایه های «حقوق عمومی» است، بنابراین درهم آمیزی این دو مقوله اشتباه و نتایج مخربی به همراه دارد، با شکست «جمهوری اسلامی» مشخص گردید هر نوع التقاط و درهم آمیزی مفاهیم سیاسی می تواند به فاجعه منجر شود به همین دلیل برای نظام سازی آینده باید از مبانی رایج علم سیاست بهره گرفت.

آن جمله معروف خمینی که گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر را می توان نخستین سنگ بنای دیکتاتوری ولایت فقیه در ایران دانست که تا امروز با «حذف» و «ارعاب» بر سر کار مانده است، امید است این همه پرسی دیکتاتورمآبانه و جعلی درس عبرتی باشد برای نیروهای سیاسی ایران تا در آینده اجازه دهند کلیه گرایش های سیاسی در همه پرسی شرکت کنند زیرا تعیین نظام سیاسی از حقوق ذاتی ملت هاست.

کوروش / تهران