۱۳۹۱ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

مصدق عوام فریب



البته در طی‌ این سال‌ها اسناد و مقالات زیادی درباره مصدق نوشته شده. هر چند که طرفداران وی اکثرا بر اثر تکرار و کپی یک سری نوشته ها. به راستی‌ نمی‌‌خواهند که حقایق درباره عوام فریبی و توهم مصدق روشن شود و کورکورانه و تعصب آلود، چنان حقانیت محض و قداستی برای او ساخته و پرداخته اند که دیگر شاید شکستن آن بت موهوم در جامعه سنتی‌ و جهان سومی مانند ایران، بسیار سخت به نظر برسد و هر منتقدی را به شدت و با پرّ خاش دست جمعی‌، مورد اتهام و بهتان قرار می‌‌دهند و این عزاداری ۲۸ مرداد و سینه زنی‌ در زیر علم مصدق. همچنان ادامه دارد

اما در مورد مصدق السلطنه ، لازم به ذکر است که متاسفانه طرفداران او، فضای خاصی را به وجود آورده اند، چهره ای از مصدق السلطنه ساخته اند که این گونه نیست.

فریبی که از سال ۱۳۳۰ در میان جامعه ما رایج شده، باید روشن شود. ایشان چند ماه به سوئیس رفته و دچار بیماری شده و به ایران بازگشته. دو نفر روحانی در قم برای ایشان چیزی راجع به حقوق زن در اسلام نوشته اند و ایشان آن را به عنوان تز دکترا به سوئیس برده اند. کدام تز دکترا در اروپا به زبان فارسی است؟ بعد تا پایان عمر زیر نامه هایش با عنوان دکتر امضا می کند. من زیر بار چنین جعلی نمی روم. نسل ما نباید زیر بار این بت پرستی برود.

اولا چیزی به اسم کودتای ۱۳۳۲ نداریم. طرفداران مصدق السلطنه اسم آن را کودتا می گذارند، من اسمش را واقعه ۲۸ مرداد می خوانم. در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ ایشان حکم عزلش را توسط نعمت الله نصیری دریافت کرده. سه روز کشور را به آشوب کشیده تا نخست وزیر بماند. کودتا علیه یک مملکت و دولت است نه علیه یک شخص. این توهمی است که من زیر بارش نمی روم.

تاکید بر وقایع ۱۳۳۲لازم است زیرا برای نسل ما واجب است که این بت شکسته و عزاداری ۲۸ مرداد تمام شود

درباره مصدق: « توصیه سرکنسول انگلیس در انتصاب به والی فارس؛ جعلی بودن دکتری حقوق؛ تاکید بر پذیرش نخست وزیری منوط به رضایت انگلستان؛ تهدید رزم آرا به ترور در سخنرانی مجلس؛ تصویب ماده واحده معافیت تروریست رزم آرا از مجازات (خلیل طهماسبی)؛ حکومت نظامی و شکنجه زندانیان ؛ لغو مجلس ۱۷؛ دست درازی به قوه قضائیه ؛ فرافکنی و عوامفریبی؛ سوق دادن کشور به ورشکستگی اقتصادی و …» از موارد نقطه ضعف اوستبنده معتقدم که تنها نخست وزیری که برای ایران منفعت داشت و هیاهو هم نداشت، احمد قوام بود. اما اولین چهره عوام فریب ، مصدق السلطنه بودباید از این سیاهچاله بیرون آمد که برای ملی گرا شدن حتما باید مصدقی بود؟


قانون شکنی های محمد مصدق، همپیمانی جبهه ملی با فداییان اسلام برای ترور رزم آرا، بستن مشروب فروشیها گماشتن اوباش بر سر صندوق های رای گیری, بخشنامه‌اي در باره رعايت مقررات مذهبي در ماه رمضان, سال 1330 روز وفات امام‌ جعفر صادق تعطيل رسمي اعلام شد, قطع رابطه دیپلماتیک با اسرائیل, مجازات سه سال زندان برای توهین به مرجعیت, تروریستهایی مثل نواب صفوی را ازاد کرد که به راحتی و در سایه اسلام به ترور ادامه بدند. همچنین با جامه عمل پوشانیدن به حرف شیخ فضل الله نوری و با گزاردن نظارت استصوابی بر انتخابات به ریاست امام جمعه وقت تهران زمینه برقراری حکومت اسلامی را فراهم کرد. همچنین, پشت کردن جبهه ملی به غلامحسین صدیقی و شاپور بختیار و نیز همپیمانی جبهه ملی با خمینی در تاسیس جمهوری اسلامی.

برای توجیه قانون شکنی محمد مصدق مدعی می‌ شوند چون در مجلس شورای ملی دوره هفدهم خائنین بودند برای همین مصدق دستور انحلال مجلس را صادر کرد، این در حالی است که در علوم سیاسی چنین مساله ای بی معناست، خائنین یعنی چه؟ اگر این طور باشد هر دولتی به خود اجازه می دهد هنگامی که اکثریت مجلس از حزب یا احزاب مخالفش تشکیل شد آن را منحل کند باید بدانیم اساسا رفراندوم انحلال مجلس شورای ملی امری غیر قانونی بوده است، درباره ماجرای بیست و هشت مرداد نیز وارونه سازی کرده و از بیان همه واقعیت ها سر باز می‌ زنند، هرگز نمی‌ گویند حکم عزل مصدق در نيمه شب 25 مرداد 1332 پذيرفته شد، ولی از دید یاران نزدیک نخست وزیر پنهان ماند، باشد که حکومت یاغی که درست شده بود، چند صباحی ادامه یابد، از آن فراتر، نخست وزير معزول، عليرغم امضای رسید دریافت حکم که به معنی پذيرفتن آن است، عزل قانونی خود را "کودتا" خواند! و آورندگان حکم را، به عنوان عوامل کودتا، روانه زندان کرد، محمد مصدق نخست وزیر معزولی بود که چند روزی را به گونه ای غیر قانونی به حیات باقیمانده دولتش ادامه داد، کودتای واقعی را نخست وزیر وقت، آقای مصدق مرتکب شد که با تعطیل کردن همه ارکان نظام حکومتی وقت، و در راس همه آنها، با انحلال مجلس شورای ملی، عالی ترین مرجع حکومت مردمی را، در 25 مرداد 1332 واژگون نمود.

کسانی هم که دم از کودتای 28 مرداد میزنند فراموش میکنند یا نمی دانند که وقتی اکثریت ایرانیان مذهبی از مصدق روی گردان شدند و مرجعیت شیعه یعنی بروجردی و کاشانی بر علیه مصدق موضع گرفتند او سقوط کرد.مصدق وقتی سرنگون شد آب از آب تکان نخورد و ملت اکثریتشان رفتن او برایشان اهمیتی نداشت.زیرا از ناحیه دولت او و حزب توده برای دین و مذهبشان احساس خطر کرده بودند و مرجعیت شیعه به نفع شاه موضع گرفته بود.بگذریم از اینکه ما اصولا در ایران دموکراسی مستقیم نداشتیم و مصدق را مجلس برگزید و دوره مجلس دو ساله بود و مجلس بعدی را مصدق به صورت غیر قانونی تعطیل کرد و نتایج آرا 30 حوزه انتخابیه از جمله مشهد و اصفهان و شیراز را باطل اعلام کرد تا مخالفینش وارد مجلس نشوند و بعد همان مجلس را هم تحمل نکرد .تاریخ موضوعی پیچیده و چند وجهی است و نمیتوان با برداشتن یک موضوع از بسترش آنرا به درستی واکاوی کرد. نظرات احساسی و رگهای متورم گردن هم حقیقت را طلب نمیکند


مصدق فقط ۲ سال نخست وزیر بود با خطاهای فراوان ... مصدقی که بر خلاف قانون اساسی مجلس را تعطیل کرد و در مدتی هم که باز بود اختیارات قانون گذاری را به زور و با هوچیگری از قوه مقننه سلب کرده بود.انتخابات مجلس هفدهم را بر خلاف قانون در 30 حوزه ی انتخابیه مهم کشور از جمله مشهد و شیراز و اصفهان و کل خوزستان و مازندران و همدان و کردستان و لرستان باطل کرد و با رای اقلیت طرفدار خودش در شرایطی که 55 نماینده مردم را از حضور در مجلس محروم کرده بود مجدد به نخست وزیری رسید.مصدقی که بر خلاف قانون 2 سال در کشور حکومت نظامی برقرار کرد.ایران را به سراشیب سقوط به دامان کمونیسم انداخت.فقر و افلاس را در کشور گستراند و... مصدق شباهت بسیاری به احمدی نژاد دارد.به یک اندازه عوام فریب و عوامگرا به یک میزان هوچی و به یک میزان مخالف با مجلس و قوه مقننه.شخصیت های تاریخی دیو و فرشته نیستند.شخصیت های سیاسی کارنامه دارند و با توجه به کارنامه ی آنها باید دوران حکومتشان را سنجید.


مروری بر نقش مصدق در سیاست ایران







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر