سخنان بهرام مشیری در
برنامه «همصدایی» تلویزیون اندیشه بار دیگر
سرشار از سفسطه، پر
از تحریف و جعلکارانه
بود، مشیری طبق عادت
دیرینه پهلوی ستیزان بار
دیگر نشان داد نه
تنها از تحلیل تاریخی
دور افتاده بلکه با
سرهم بندی کردن، کلی
گویی، پراکنده گویی و
تحریف گری قصد دارد
به شکل یکسویه علیه
دوره پهلوی سیاه نمایی
کند، تقریبا تمام سخنان
آقای مشیری بی پایه،
یکسویه و بغض آلود
بود، آقای مشیری با
نادیده گرفتن کامل نهادسازی،
روند توسعه و برنامه
های مفصل عمرانی در
عصر پهلوی بار دیگر
سیاه نمایی کرد، دروغ
گفت و کلی گویی
کرد، مشیری آنهمه برنامه
عمرانی و توسعه را
نادیده می گیرد و
رسما می گوید در
زمان پهلوی توسعه ای
وجود نداشت، یا ادعا
می کند جمهوری اسلامی
بهتر از دوره پهلوی
کار کرده اند، چگونه
می تواند مدعی تاریخ
نگاری چنین سخنان سستی
و بی پایه
ای بگوید؟، در زمان
پهلوی روند حرکت کشور
رو به توسعه، پیشرفت
و آبادانی بود
و صدها متخصص
در زمینه مدیریت کشور
فعال بودند؛ آیا اگر
انقلاب اسلامی در سال
57 رخ نمی داد روند
توسعه و عمران مملکت
متوقف می شد؟، چطور
بهرام مشیری می تواند
زحمات اقتصاددانان ایران، مدیران سازمان
برنامه، بانک مرکزی و
کارآفرینان ایرانی را یکسره
لوث کند و نادیده
بگیرد، مشیری مدعی است
شاه به اقتصاددانان توهین
می کرده و آنها
را قبول نداشته، چطور
ممکن است شاه اقتصاددانان
را قبول نداشته باشد
و آنگاه از
1320 تا 1357 کشور روندی رو
به توسعه صنعتی، رشد
اقتصادی و نرخ پایین
بیکاری و تورم داشته
باشد؟، چطور ممکن است
شاه فرد بی کفایت
و فاقد درایت
سیاسی باشد در حالی
که دیپلماسی ایران در دوره
پهلوی کارنامه نسبتا موفقی
داشت1؛ آقای مشیری
چطور بدون داشتن تخصص
نظامی خرید اسلحه های
مدرن را نقد می
کند در حالی که
همان اسلحه خریدن ها
منافع دراز مدت امنیتی
ایران را تامین می
کرد و در جنگ
با عراق مانع پیروزی
برق آسای ارتش صدام
حسین گشت.
آقای مشیری مدعی است
در زمان پهلوی راه
و جاده زیادی
ساخته نشده بود، این
یک سخن سست و
فاقد اعتبار است تمام
آمارها حاکی در روند
توسعه راهها، کارخانه ها،
سد ها و جاده
سازی است.
از
1321 به تدریج جریان نوینی
رقم خورد که مردان
توانمندی در اقتصاد ایران
در آن شروع به
بالیدن کردند، رحیم ایروانی
(گروه صنعتی کفش ملی)، سیاوش ارجمند
(گروه صنعتی ارج)،
کاظم خسروشاهی(گروه صنعتی مینو)، احمد خیامی
(گروه صنعتی ایران ناسیونال)، قاسم و
محمود لاجوردی (گروه صنعتی بهشهر
و روغن لادن)
و محمود رضایی
(مس سرچشمه) تنها بخشی
از تجار و صنعتگرانی
بودند که به کلی
ماهیت اقتصادی عصر پهلوی
را تغییر دادند و
اقتصاد را به تدریج
از تجارتِ صرف به
پایه گذاری صنایع جدید
و مدرن رهنمون
کردند، یکی از دلائل
رشد و موفقیت کارآفرینان
و صاحبان صنایع
در عصر پهلوی «امنیت
کسب و کار» آنها
بود، وجود امنیت کسب
و کار یکی
از شاخص های مدیریت
موفق دولتها ست.
آقای مشیری هنوز نمی
داند در اقتصاد نه
«عدد و رقم» خام
بلکه «نتیجه» و «خروجی»
مهم است، برای مثال؛
تولید ناخالص داخلی در
1352 معادل 2900 میلیارد ریال بوده
و نقدینگی نیز
حدود 800 میلیارد ریال بوده
است (موفقیت در کنترل
نقدینگی و جلوگیری از
تورم)، تشکیل سرمایه
در 1355، معادل 1181 میلیارد
ریال بوده است3،
از اوایل دهه 50 تا
سال 56 میانگین نرخ بیکاری
به 2/9 درصد کاهش یافته
بود، می توان گفت
ایران از مرزهای اشتغال
کامل فراتر رفته بود،
در دهه 50 میانگین رشد
اقتصادی 7/4 درصد، نسبت سرمایه
گذاری به تولید ناخالص
داخلی 33/4 درصد در سال
بود، افزایش حجم سرمایه
گذاری به تولید ناخالص
داخلی نشان دهنده آن
بود که هر ایرانی
به طور متوسط بیش
از یک سوم درآمد
خود را پس انداز
و سرمایه گذاری
کرده بود3.
برنامه
آموزش و پرورش، مبارزه
با بی سوادی، چاپ
کتب درسی ابتدایی و
متوسطه، تربیت معلم، تنظیم
و تامین اعتبار
و نظارت در
امر بورس های تحصیلی
در خارج از کشور،
ساختن بناهای مورد احتیاج
دانشگاه ها، دانشکده ها،
پلی تکنیک های مستقل،
مدارس متوسطه، ابتدایی و
روستایی در سطح کشور4
بخشهایی از روند توسعه
فرهنگی و آموزشی عصر
پهلوی را بازگو می
کند، اموری که مشیری
همواره آنها را نادیده
می گیرد. یا روند
رو به رشد برنامه
های بهداشتی مانند طرح
های مبارزه با مالاریا،
مبارزه و تلقیح سرم
برای رفع بیماری های
آمیزشی، آبله و سل
در سراسر کشور، مبارزه
با امراض بیلارزیور و
تراخم در نواحی جنوبی،
مبارزه با سل استخوانی
اطفال، اجرای برنامه های
آموزشی تربیت پرستاران و
ساخت و تجهیز بیمارستان
و درمانگاه در
نقاط مهم کشور5 بخشهایی
دیگر از روند توسعه
بهداشتی ایران در دوره
پهلوی را نشان می
دهد،آیا انجام این امور
بی ارزش و بی
اثر بوده؟ آیا یک
مورخ نباید هنگام تحلیل
یک دوره تاریخی همه
جانبه و به دور
از بغض های شخصی
دستاوردها را هم بازگو
کند؟
در پایان برنامه هفت
ساله دوم عمرانی در
دوره پهلوی در بیش
از یکصد و شصت
شهر بزرگ و کوچک
کارخانه و شبکه برق
ایجاد و یا توسعه
داده شد، در بیش
از یکصد و هشتاد
شهر کوچک و بزرگ
لوله کشی آب آشامیدنی
احداث شد، نزدیک به
دو هزار مدرسه احداث
گردید6، آیا می
توان تمام این دستاوردهای
ارزشمند را با توجه
به امکانات آن روز
ایران نادیده گرفت و
تحت عنوان «استبداد سابق»
همه این خدمات را
بی ارزش جلوه داد؟
بهرام مشیری در برنامه
«همصدایی» مدعی شد که
محمدرضاشاه به تخصص و
اقتصاددانان اعتقادی نداشت در
حالی که منوچهر گودرزی
معاون سازمان برنامه در
دوره پهلوی نقل می
کند که محمدرضا شاه
به یکی وزیران آن
زمان گفته بود:«مدیریت
رشته ای تخصصی و
جدید است ... دستگاه اداری
دولت از مدیریت جدید
بی بهره است، باید
وزارتخانه ها به ترتیبی
از لحاظ اداری مجهز
شوند که بتوانند کارهای
اجرایی سازمان برنامه را
راسا انجام بدهند و
سازمان برنامه بتواند تمام
سعی خود را صرف
مطالعات اقتصادی و برنامه
ریزی کشور بنماید7»،
بنابراین مدعای مشیری «کاذب»
و نظر وی
در این باره «تحریف»
واضح تاریخ است.
آقای مشیری در یک
جعلکاری دیگر می گوید
که روند امور در
دوره پهلوی مثبت نبوده
و ملت مانند
گذشته فقیر بوده اند
این مدعا هم کاذب
است، چرا که درآمد
سرانه ایران به قیمت
ثابت، در سال 54 نسبت
به سال 34 یعنی در
مدت بیست سال، سه
برابر شده بود8.
بهرام مشیری با کم
ارزش و بی اهمیت
خواندن روند توسعه صنعتی
مدعی است که کارعمده
ای به نفع مردم
در این زمینه هم
انجام نشده در حالی
که در برنامه عمرانی
دوم از 1345 طرح های
مهمی از جمله تاسیس
کارخانه ذوب آهن، کارخانه
تهیه ابزار ماشین، کارخانه
تراکتورسازی، تولید آلومینیوم و
کارخانه پتروشیمی از طریق جذب
سرمایه های خارجی ایجاد
شده که بازهم موفقیت
سیاست های دولت وقت
را نشان می دهد9.
در تاریخ جهان روند
سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی
همه کشورها نشانگر این
موضوع است که همواره
کمبود، اشتباه و ضعف
وجود داشته، در هیچ
دوره تاریخی در جهان
حکومت ها بی نقص
و بی اشکال
نبوده اند، بررسی برآیند
و معدل دوره
پهلوی نشان می دهد
برخلاف نظرات مغرضانه، تحریفی
و غیر دقیق
آقای مشیری روند امور
به سمت سامان یابی،
توسعه و ثبات بوده
است، توسعه سیاسی مدعای
اصلی آقای مشیری است،
در حالی که توسعه
سیاسی بدون فراهم شدن
پیش نیازها و زمینه
ها آن تنها یک
شعار متوهمانه است، آزادی سیاسی
نیازمند زمینه ها و
پیش نیازهاست وگرنه یک «امر
ذهنی» صرف خواهد بود،
تقریبا اکثر پیش نیازهای
توسعه سیاسی مانند تشکیل
طبقه متوسط اقتصادی، تحولات
حقوقی ترقی خواهانه، رشد
اقتصادی و توسعه صنعتی
و رشد شهرنشینی
و آزادی های
اجتماعی در اواخر دوره
پهلوی فراهم شده بود؛
خواست آزادی سیاسی بدون
تحقق زمینه ها و
پیش نیازهای آن کلی
گویی روشنفکری است.
بهرام مشیری یکسویه نگر
است و می خواهد
تمام مشکلات را به
گردن حکومت پهلوی بیاندازد
این یکسویه نگری باعث
می شود که او
هرگز از جامعه روشنفکری
ایران انتقاد نکند، برخلاف
نظر ایشان، همکاری نکردن
و همدلی نشان
ندادن روشنفکران با تجدد و
توسعه عصر پهلوی یکی
از دلائل انسداد سیاسی
بود به وجهی که
دوری از واقعیت و
حالت احساساتی روشنفکران آنان را به
تایید چشم بسته مصدق
و رد کردن
هر پیشنهاد شاه وا
می داشت و سرانجام
آنان را به عمل
«بیهوده» مخالفت با شش
اصل برنامه شاه برانگیخت،
در هر دو پادشاهی
رضاشاه و محمدرضاشاه روشنفکران
به تایید کمونیستها برخاستند
و از این
راه به سست کردن
بنیان استقلال ایران کمک
کردند، در حالی که
به صورت نظری با
اصلاح و سکولاریسم موافق
بودند با تلاش های
رضاشاه برای اصلاحات اجتماعی
و اقتصادی مخالفت
می نمودند10.
مشیری مانند اکثر پهلوی
ستیزان می خواهد این
طور وانمود کند که
دفاع از دستاوردها، ارزش
ها و خدمات دوره
پهلوی «دفاع از استبداد»
است، این سخن سست،
بی پایه و فاقد
اعتبار تحلیلی است، دفاع
از دستاوردهای آن دوره صرفا
دفاع از رضاشاه یا
محمدرضاشاه نیست بلکه دفاع
از زحمات چندین نسل
از مدیران، فن سالاران،
تدوین گران قوانین، قضات،
کارشناسان اقتصادی، اساتید دانشگاه، سیاستمداران
خدمتگذار، کارآفرینان و کارگران است
که ایران آشفته، بی
نظم و توسعه نیافته
عصر قاجاری را وارد
چرخه توسعه و تجدد
کردند و با زحمات
شبانه روزی خود توانستند
سامانی هرچند ناکامل را
برای ایران فراهم آورند.
مشیری در یک جعلکاری
آشکار می خواهد این
طور وانمود کند که
رضاشاه مستبدی نا بهنگام
وتجدد آمرانه اش استثناء
در قاعده تاریخ بوده
در حالی که مطالعه
تاریخ جهان نشان می
دهد در روند تمام
کشورها «دولت مطلقه نوساز»
پیش نیاز توسعه سیاسی
و اجتماعی بوده،
نمونه کره جنوبی، نمونه
میجی در ژاپن11 یا
بیسمارک در آلمان همگی
نشان می دهد نظم
بخشیدن، دولت مقتدر و
تجدد آمرانه بخشی از
روند تاریخی این کشورها
بوده است.
مشیری که در سیاه
نمایی پهلوی ها هیچ
حد و مرزی نمی
شناسد هیچ انتقادی را
از عملکرد و رفتار
سیاسی محمد مصدق و
جبهه ملی ایران12 بر
نمی تابد و هرگز
از قانون شکنی های
محمد مصدق، همپیمانی جبهه
ملی با فداییان اسلام
برای ترور رزم آرا،
پشت کردن جبهه ملی
به غلامحسین صدیقی و شاپور
بختیار و نیز همپیمانی
جبهه ملی با خمینی
در تاسیس جمهوری اسلامی
انتقاد نمی کند و
گاهی انتقاد کنندگان به
محمد مصدق را با
برچسب «طرفداران استبداد» مورد خطاب قرار
می دهد که در
نوع خود مغلطه بزرگی
است.
بهرام مشیری در یک
اظهار نظر شگفت انگیز
دیگر برای توجیه قانون
شکنی محمد مصدق مدعی
می شود چون در
مجلس شورای ملی دوره
هفدهم خائنین بودند برای
همین مصدق دستور انحلال
مجلس را صادر کرد،
این در حالی است
که در علوم سیاسی
چنین مساله ای بی
معناست، خائنین یعنی چه؟
اگر این طور باشد
هر دولتی به خود
اجازه می دهد هنگامی
که اکثریت مجلس از
حزب یا احزاب مخالفش
تشکیل شد آن را
منحل کند باید بدانیم
اساسا رفراندوم انحلال مجلس شورای
ملی امری غیر قانونی
بوده است13، درباره
ماجرای بیست و هشت
مرداد نیز مشیری وارونه
سازی کرده و از
بیان همه واقعیت ها
سر باز می زند،
مشیری هرگز نمی گوید
حکم عزل مصدق در
نيمه شب 25 مرداد 1332 پذيرفته
شد، ولی از دید
یاران نزدیک نخست وزیر
پنهان ماند، باشد که
حکومت یاغی که درست
شده بود، چند صباحی
ادامه یابد، از آن
فراتر، نخست وزير معزول،
عليرغم امضای رسید دریافت
حکم که به معنی
پذيرفتن آن است، عزل
قانونی خود را "کودتا"
خواند! و آورندگان حکم
را، به عنوان عوامل
کودتا، روانه زندان کرد،
محمد مصدق نخست وزیر
معزولی بود که چند
روزی را به گونه
ای غیر قانونی به
حیات باقیمانده دولتش ادامه داد،
کودتای واقعی را نخست
وزیر وقت، آقای مصدق
مرتکب شد که با
تعطیل کردن همه ارکان
نظام حکومتی وقت، و
در راس همه آنها،
با انحلال مجلس شورای
ملی، عالی ترین مرجع
حکومت مردمی را، در
25 مرداد 1332 واژگون نمود.
زیر نویس
1- برخی
از سیاست های استراتژیک
شاه در دهه پنجاه
به این قرار است:
باز پس گیری جزایر
سه گانه تنب کوچک،
بزرگ و ابوموسی
کنترل خلیج فارس و
حضور مقتدرانه در خلیج فارس
خرید سلاح های مدرن
و پیشرفته
قرارداد
۱۹۷۵ الجزایر با عراق
و توافقات مرزی
جدید با این کشور
افتتاح
و پیشبرد برنامه
هسته ای ایران و
سرمایه گذاری در صنایع
هسته ای غرب
افزایش
تولید نفت و گاز
و افزایش قیمت
بین المللی آن
(علیرضا
نامور حقیقی، تارنمای بی
بی سی فارسی)
2-عظیمی،حسین.مدارهای توسعه نیافتگی
اقتصاد ایران
3-ساسان،
عبدالحسین
4- گودرزی،
منوچهر، تارنمای بنیاد مطالعات
ایران
5-همان
6-همان
7-همان
8-موسسه
پزوهش در برنامه ریزی
و توسعه، 1378،
صفحه 170
9-رحیمی
فر، مهری، بولتن وزارت
دارایی
10- تاریخ
اسلام،پژوهش دانشگاه کمبریج، بخش
ایران
11-امپراتور
ژاپن موتو سوهیتو (1868 – 1912) دست به
یک انقلاب بزرگ فرهنگی
زد و با فرستادن
محصلین به اروپا تاکید
کرد که زاپن در
پی کسب علوم و
فنون اروپایی است ... ژاپن
در مدت 21 سال یعنی
از 1868 تا1889 که موتوسوهیتو
ژاپن را مشروطه کرد،
شبکه های بزرگ راه
آهن ایجاد کرد و
ارتش منظمی به شیوه
آلمان با انضباط شدید
ایجاد کرد، آلبر ماله
معتقد بود در این
مدت کوتاه، ژاپن راه
ششصد ساله اروپا را
پیمود، به خاطر این
خدمات موتوسوهیتو ملقب به «میجی»
به معنای اصلاحگر روشن
گردید( سیروس غفاریان،چشم بادامی
های رقیب،روزنامه شرق)
12- جبهه
ملی به جای همکاری
و استقبال از
مفاد ترقی خواهانه و
شش ماده ای انقلاب
سفید با ارتجاعی ترین
قشر روحانیت همصدا و
همنظر می شود و
زمینه ساز غائله 15 خرداد
42 و قدرت نمایی روحانیون
می شوند (تاریخ ایران.
پیرنیا، آشتیانی، بابایی)؛ خلیل
ملکی از معدود افرادی
بود که وحدت نیروهای
ملی با خمینی را
در 15 خرداد 42 اشتباه می دانست
و در نامه
ای به دکتر مصدق،
سران جبهه ملی را
به خاطر وحدتشان با
خمینی به باد انتقاد
گرفت. (معمای هویدا، عباس
میلانی)
13- دكتر
معظمي رئيس مجلس شورای
ملي در جلسهای
كه در مجلس برگزار
شد، ضمن مخالفت با
رفراندوم انحلال مجلس به
دكتر مصدق گفت:«در
قوانين، رفراندوم سابقه ندارد و
اكثريت قريب به اتفاق
نمايندگان با آن مخالف
هستند».
کوروش از تهران
.............