۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

رضاشاه عامل هویت یابی، یکپارچگی و نوسازی ایران /کوروش از تهران


یکی از مهمترین مشکلات تاریخ نگاری در ایران نگاه های یکسویه و ایدئولوژیک است، در زمینه تاریخ معاصر ایران به ویژه درباره دوره پهلوی در بسیاری از موارد از سوی گروههای سیاسی مختلف شاهد تحریف تاریخ، نگاههای بغض آلود و جعلکاری های سیاسی بوده ایم.


بدون تردید باید دوران پس از مشروطه به ویژه اواخر عصر قاجاریه را دوران «بی ثباتی»، «ناامنی» و «هرج و مرج» بدانیم و بنامیم، در غیاب یک حکومت مرکزی نیرومند کشور در یک وضعیت ضعیف و از هم گسیخته ای قرار داشت، کشور از همه طرف در معرض هرج و مرج بود، در سیستان و بلوچستان بلوچ ها، در خراسان کلنل پسیان، در شمال جنگلی ها، در آذربایجان خیابانی، در ارتفاعات و مناطق غیر شهری سیمتقو و کردها،در خوزستان شیخ خزعل، در جنوب بختیاری ها، خمسه ها، چهار لنگه ها، دره شوری ها، دشمن زیاری ها، قشقایی ها و بویر احمدی ها هرکدام داعیه استقلال و فرمانروایی داشتند، با کمرنگ شدن سلطه حکومت مرکزی مقدرات کشور به دست مجموعه ای از دسته های عشایر و حکام محلی افتاده بود1 که تقریبا وضعیتی مانند افغانستان کنونی را به ذهن متبادر می سازد.


رضاشاه وارث بی انضباطی مالی، نظامی و حقوقی قاجاران بود، با قاجاران نظام سیاسی ایران بیش از پیش در سراشیب انحطاط افتاد و دلقکهایی مانند کریم شیره ای به افراد متنفذ دربار و نظام حکومتی ایران تبدیل شدند، نه ارتش منظمی وجود داشت و نه ساختار حقوقی قابل اطمینانی.

قطعا در مقاله ای کوتاه نمی توان به خدمات ارزنده رضاشاه و دستاوردهای بزرگ او برای ایران به شکل کامل و مفصل اشاره کرد اما می توان در زمینه های مختلف چند نمونه از دستاوردهای ارزنده دوره رضاشاه را این گونه ذکر کرد؛ 

دیپلماسی ماهرانه رضاشاه

یکی از جنبه های ماهرانه دیپلماسی رضاشاه تلاشهای پیوسته او برای بهبود بخشیدن به روابط ایران با همسایگانش عراق، ترکیه و افغانستان بود، اختلاف با عراق بر سر مرز شط العرب و اختلاف با افغانستان بر سر تقسیم آب هیرمند از مسائل پر درد سر ایران به شمار می رفت، اوج فعالیت دیپلماتیک سرانجام به امضای پیمان «سعد آباد» در 17 تیر 1316 منجر شد، این پیمان یک پیمان عدم تعرض میان ایران، عراق و ترکیه و افغانستان بود، پیمان سعد آباد نخستین پیمان دوستی در خاورمیانه بود.

رضاشاه و بنیان نهادن ارتش متحد ایران

در آغاز زمستان 1299 خورشیدی دولت ایران از هر زمان دیگری در قرن نوزدهم ضعیف تر می نمود، سپاهیان خارجی، هم روسی و هم انگلیسی هنوز در خاک ایران بودند دولت عملا قوای نظامی نداشت و نمی توانست نظم را در کشور برقرار کند، به گفته وزیر خارجه ایران:«ایران در حالت هرج و مرج به سر می برد و دسته های راهزنان بر راه ها مسلط و مایه ویرانی تجارت بودند و جان مردم را به خطر می انداختند2»، در 1304 رضاشاه با قانون خدمت نظام وظیفه و یکی کردن تشکیلات گوناگون ارتش از سربازان ولایتی، ایلی، گارد سلطنتی و بریگاد قزاق، ژاندارمری و پلیس جنوب که از سابق بر جای مانده بود اساس ارتش متحد ایران را بنیان نهاد، در جهت الغاء کاپیتولاسیون رضاشاه در 1304 وزیر دادگستری را مامور تهیه قوانین قضایی تازه کرد و در همان سال پیش نویس قانون جزا و در 1307 پیش نویس قانون مدنی فراهم شد و وظایف محاکم شرعی به تدریج موکول به محاکم عرفی شد3.

رضاشاه و تاسیس مدارس نوین

اندکی پس از 1299 تعلیمات عمومی با برنامه ای به سبک غرب برقرار شد که دربرگیرنده یک دوره تعلیمات ابتدایی اجباری شش ساله و یک دوره تعلیمات متوسطه شش ساله بود، برای نخستین بار مدارس دخترانه تاسیس شد، در 1307 قانونی از تصویب مجلس شورای ملی گذشت که بنابر آن مقرر شد همه ساله صد نفر از فارغ التحصیلان ایران برای تکمیل تحصیلات خود به اروپا و آمریکا اعزام شوند، در 1312 قانون تاسیس دانشسراهای تربیت معلم از تصویب مجلس گذشت و در 1313 دانشگاه تهران تاسیس شد، در 1315 رضاشاه برنامه تعلیم اکابر را عملی کرد که هدفش مبارزه با بی سوادی بود ، در 1319 نزدیک به نفر صد و پنجاه هزار نفر از طبقات مختلف مردم در این کلاس ها نام نویسی کرده بودند4.

روند صنعتی سازی دوره رضاشاه

یکی از هدف های رضاشاه این بود که نیازمندی ایران را به پارچه های بافت شوروی از میان بردارد، کارخانه های پارچه بافی در اصفهان، کرمان، تهران و مازندران گشایش یافت، تولید شکر داخلی در فاصله 1311 تا 1319 دوازده برابر شد، کارخانه های سیمان به راه افتاد و کارخانه هایی نظیر؛ کارخانه های خشک کردن و بسته بندی چای، خشک کردن و بسته بندی میوه، دخانیات، کاغذ، کارخانه های تهیه روغن نباتی، نان ماشینی و پوست کندن برنج، تهیه صابون و شیشه نیز تاسیس شد5.

مزیت های قرارداد 1933 بر قرارداد دارسی

در قرارداد 1933 که رضاشاه منعقد کرد بندی گنجانده شده بود که بر اساس آن شرکت نفت انگلیس مقید شد ایرانیان را آموزش داده و هر سال یک درصد مشخصی از ایرانیان وارد امور فنی، مهندسی و مدیریتی شرکت شوند که دانشگاه صنعت نفت آبادان از دستاوردهای آن بود و دیگر این که دولت ایران به جای مبنا قرار دادن سهمش از سود خالص که گنگ و نا مشخص بود از «حجم فروش» درصد مشخصی را بگیرد، مزیت دیگر قرارداد 1933 بر قرارداد دارسی آن بود که حق انحصار انگلیسی ها در خصوص کشف و استخراج نفت در ایران از بین می رفت.

ساختن راه آهن سراسری ایران

از لوازم توسعه صنعت در ایران بهبود وضع ارتباطات بود و بزرگترین کاری که رضاشاه در این زمینه به انجام رسانید ساختن راه آهن سراسری ایران بود، کشیدن خط آهن سراسری در 1306 آغاز شد و در 1317 به پایان رسید و با آن بندر شاهپور در کنار خلیج فارس و بندر شاه کنار دریای خزر با فاصله 1400 کیلومتر از طریق راه آهن به یکدیگر متصل شدند، ساختمان این خط آهن یکی از شاهکارهای مهندسی بود، هزینه ساختن راه با عوارض قند و شکر و چای تامین شد و دیناری وام خارجی به مصرف آن نرسید6.

اصلاحات دوره رضاشاه در زمینه قضایی و آموزشی

نتیجه اصلاحات تعلیم و تربیتی رضاشاه تاثیر شگفت انگیزی در دوری از سنت اسلامی داشت و سبب زیر و رو شدن عمده ای در وضع اجتماعی شد، این اصلاحات همراه با اصلاحات قضایی به صورتی پیوسته قدرت طبقات روحانیون را کاهش می داد، اصلاح نظام قضایی به دست رضاشاه ضربه بزرگی به قدرت طبقات علمای دینی به شمار می آمد، وظایف محاکم شرعی به تدریج موکول به محاکم عرفی شد، طبقات دینی کم کم از ورود به خدمات قضایی بازماندند7.

در دوره پهلوی اول جلد نخست قانون مدنی دربرگیرنده 955 ماده در مورد مالکیت، حقوق قراردادها در سال 1307 تصویب شد و جلدهای دوم و سوم این قانون که تابعیت، احوال شخصیه و مانند اینها را در بر می گرفت با توجه به قوانین مدنی فرانسه، بلژیک و سوئیس تنظیم گردید.

در دوره پهلوی قانون جزای عمومی که تعیین حدود آن در دوره قاجار «به طور کامل» با فقها بود تحت عنوان «قانون جزای عرفی» اصلاح شد، از مشخصات ویژه نظام قضایی عصر پهلوی «عرفی کردن» امر قضاوت و محدود کردن «قضاوت شرعی» بود، این در حالی بود که تا پیش از آن امور قضایی بر عهده روحانیون قرار داشت.

تلاش علی اکبر داور در نوسازی دستگاه قضایی توام با کمرنگ ساختن نقش روحانیون و جذب کردن تحصیلکردگان و قضات متجدد بود، محسن صدر الاشراف در خاطرات خود می نویسد مهم ترین دغدغه داور خارج نمودن عدلیه از «صورت آخوندی» آن بود8.

داور دادگستری نوین را پایه ریخت و حسن امام جمعه قانون مدنی را تدوین کرد که هنوز هم قانونی بهتر از آن که بین شرع و قوانین مترقی جهان آشتی نسبی برقرار شده باشد نوشته نشده است.

رضاشاه وارث بی نظمی دیوانی و آشفتگی حقوقی دوره قاجار بود، تا پیش از روی کار آمدن رضاشاه در ایران نه تنها در امر دادرسی بلکه در اکثر زمینه های اداری و کشوری تمرکز و نظمی وجود نداشت.

بزرگترین، برجسته ترین و در عین حال دشوار ترین و مهم‌ترین کار رضاشاه سر جای خود نشاندنِ منظم قدرت هایی بود که در آن 15 سال خلاء قدرت مرکزی در منطقه‌شان برخاسته بودند، رضاشاه از سوم اسفند 1299 چکمه از پای درنیاورد تا دو مرتبه ایران را یکپارچه کرد، رضاشاه با غیرت ملی همه قدرت‌های گریز از مرکز را سرجایشان نشاند و امنیت را مجددا بعد از بیش از 15 سال نا امنی در کشور برقرار کرد.

هویت یابی مجدد ایران، یکپارچگی و نوسازی ایران بدون تردید مدیون زحمات رضاشاه و مدیران و کارآفرینان و حقوقدانان دوره پهلوی است، کسانی که می خواهند با تحریف تاریخ و جعل کاری سیاسی دستاوردهای ارزشمند و مهم دوره پهلوی را کم ارزش جلوه دهند تنها باعث بی اعتباری خود می شوند، مقاله را با نظر یکی از پژوهشگران تاریخ ایران یعنی ماشاء الله آجودانی پایان می دهم:«البته که می توان گفت، برخلاف آنانی که می گويند، رضاشاه ضدِ قهرمان انقلاب مشروطه است، من براين باورم که رضاشاه قهرمانِ انقلاب مشروطه است، به همين دليل، مشروطه ايرانی را اين گونه به پايان برده ام؛ تعطيل مجلس دوم، و حوادثی که پس از آن در کشور ما اتفاق افتاد، آغاز جنگ جهانی اول، مداخلات دو کشور خارجی در ايران، بی ثباتی و بی امنيتی اجتماعی، به تقليل يافتن و محدود شدن کمی و کيفی اين خواست ها منجر شد و خواستِ ايجاد حکومت مقتدر مرکزی و «تجدد» به مهم ترين خواست های سياسی مبدل گرديد، دموکراسیِ کم رنگی که مبانی آن روز به روز در جريان گسترش مشروطیت تقليل می يافت، به کنار نهاده شد و آزادی در راه حفظ استقلال ايران و ايجاد حکومت مقتدر مرکزی مدت ها پيش از آنکه سردار سپه قدرت سياسی را به دست بگيرد، قربانی شد، سردار سپه، رضاشاه بعدی، زمانی از راه رسيد که ايران، خسته از همه اُفت و خيزها تشنه امنيت و آرزومند يک حکومت مقتدر مرکزی بود.

او قهرمان توانمند و مقتدر مشروطیتی بود که دموکراسی در آن، در پای درخت استقلال و اقتدار ايران قربانی شده بود، او دو خواست مهم مشروطیت ايران، يعنی ايجاد حکومت مقتدر مرکزی و مدرن ساختن جامعه سنتی عقب مانده را با همه تناقضاتی که در مدرنيسم و تجدد ايرانی وجود داشت و پيش تر از آن سخن گفته ام، در برنامه کار خود قرار داد و در ظرف ۲۰ سال چهره جامعه ی ايران را دگرگون ساخت، مشروطیت ممکن است نتوانسته باشد، به خيلی از خواست های اساسی اش دست يافته و به تعبيری در برخی جنبه ها شکست خورده باشد، اما استمرار اين خواست ها هنوز با ما حضور دارد، جامعه ای که اکنون ما در آن زيست می کنيم، حاصل تحولات مشروطیت است، يعنی آموزش و پرورش نوين، دانشگاه، دادگستری، راه آهن سراسری و ... که در دوره رضاشاه ساخته شد، همه جزء خواست های بنيادين مشروطه بود»

زیرنویس
1- زیباکلام، صادق. سنت و مدرنیته
2- سیف پور فاطمی، نصرالله. تاریخ دیپلماتیک ایران
3- تاریخ اسلام، بخش ایران، پژوهش دانشگاه کمبریج
4- همان
5- همان
6- همان
7- همان
8- صدرالاشراف، محسن. خاطرات

کوروش/تهران

.....
منبع:پارس دیلی نیوز

۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

بزرگ مردی از دیار مازندران


به مناسبت 24 اسفند زاد روز رضا شاه پهلوی

در تاریخ 14 قرن اخیر سرزمین ما که با یورش تازیان آغاز می شود و با یورش های مغولان و ترکان ادامه می یابد ایرانیان میهن پرست کم نبوده اند اما متاسفانه کسانی کم بوده اند که دستاوردهای ماندگار داشته اند. حتی ابرقهرمانانی مانند بابک و مازیار و جلال الدین خوارزمشاه با همه ایستادگی خود در برابر بیگانگان و شمشیر زدن در راه میهن متاسفانه به هیچ دستاوردی نرسیدند. تنها کسانی که در این چهارده قرن به دستاوردهای ماندگار رسیدند نخست فردوسی بزرگ و یعقوب لیث بودند که در راه نگهداری از زبان پارسی کوشیدند و پس از این دو به نادرشاه افشار و رضا شاه پهلوی می رسیم که بزرگترین و ماندگارترین دستاوردشان نگهداری از این آب و خاک بود هرچند که بخش مهمی از این دستاورد نادرشاه بزرگ با بی لیاقتی قاجارها تقدیم روس ها شد اما بازهم اگر آن را با اواخر حکومت صفویه مقایسه کنیم به ارزش کار این مرد پی می بریم.

یکی از نقاط تاریک تاریخ معاصر ایران  از فتح تهران به دست ستارخان و باقرخان و دلاوران آذرآبادگان تا به قدرت رسیدن رضا شاه است. در بررسی تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر خیلی کم به این دوره پرداخته می شود و دلایلش هنوز برای من مشخص نیست که دوره ای که به این میزان اهمیت بالایی داشته چرا کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

با پیروزی مشروطه خواهان که البته حمایت و همکاری بخشی از آخوندها را نیز همراه داشت روشنفکران و افرادی که تا حدی اندیشه مدرن تری داشتند گمان کردند که به آرزوها و آرمانهای خود رسیدند اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد.

تقریبا همزمان با انقلاب مشروطه قراردادی میان دو استعمارگر پیر یعنی روسیه و انگلیس بسته شد که ایران را به دو منطقه نفوذ میان خود تقسیم کردند و هر کدام به ویژه در مناطق مرزی مزدوران خود را تقویت می کردند تا بخش هایی از خاک ایران را جدا کنند. این ماجرا تا جایی پیش رفت که حتی شمار اندک مامورانی که از سوی دولت مرکزی به برخی مناطق فرستاده می شدند دستگیر و حتی گاهی کشته می شدند و نمایندگان مجلس نیز با نفوذ و تایید روس ها و انگلیس ها انتخاب می شدند و وضعیت سیاسی ایران نیز هیچگاه به یک ثبات حداقلی هم نرسید به طوری که از امضای فرمان مشروطیت تا کودتای سوم اسفند یعنی دوران حدودا پانزده ساله 28 دولت در ایران روی کار آمدند یعنی یک هرج و مرج واقعی و محمد تقی بهار در تاریخ احزاب سیاسی خود کاملا به این نکته اشاره می کند. این دولت ها متاسفانه حتی به پایه ای ترین خواست های بنیانگزاران فکری مشروطه هم اندکی نزدیک نشدند. در مسئله حکومت مرکزی که یک حکومت مرکزی نیرومند لازمه یک کشور مدرن بود وضعیت ایران پس از مشروطه بهتر از پیش نشد که هیچ بدتر هم شد و در هر گوشه گروهی با حمایت روس ها و انگلیسی ها برای جدا کردن بخشی از ایران می کوشیدند و از آن سو نه عدالتخانه تاسیس شده بود و نه یک نظام آموزشی بدون آخوند که علوم مدرن را به فرزندان این آب و خاک بیاموزد به وجود آمد. مشکلات حقوقی مردم هنوز در مساجد و به 
دست آخوندها حل می شد و مکتبخانه های آخوندی به جای مدارس کار می کردند.

این چند خط شرایط پیش از به قدرت رسیدن رضا خان میرپنج بود که برخی آن را به عنوان یک دموکراسی معرفی می کنند که رضا شاه آن را نابود کرد.

درباره به قدرت رسیدن رضا شاه نقطه نظرات متعددی وجود دارد. برخی به قدرت رسیدن و به پادشاهی رسیدن او را کاملا برنامه انگلیسی ها می دانند. لورن وزیر مختار انگلیس در آن زمان کاملا این موضوع را رد می کند و تحقیقات دکتر کاتوزیان نیز این را تایید می کند اما مستندات دیگری نیز وجود دارد که حاکی از نقش انگلیسی ها در این ماجراست.در این موضوع نیز مانند بسیاری از موضوعات تاریخی به ویژه در تاریخ معاصر اختلافاتی وجود دارد و ایرادی هم ندارد و در همه دنیا چنین اختلافاتی درباره برخی وقایه تاریخی وجود دارد. البته دیدگاه خود من اینگونه است که انگلیسی ها از رضا شاه برای به قدرت رسیدن حمایت کردند اما هدفشان این کارهای رضا شاه برای ایران نبود بلکه تنها می خواستند که بیشتر جلوی نفوذ روس ها را بگیرند و حتی هیچگاه نمی خواستند که رضا شاه احمد شاه قاجار را خلع ید کند.

در هر حال به قدرت رسیدن رضا شاه برابر بود با استارت مدرن شدن کشور ایران. یک نظام آموزشی بدون آخوند و یک دستگاه قضایی بدون آخوند و اساسا کوتاه کردن دست آخوند از قدرت سیاسی که آرزوی بنیانگزاران فکری مشروطه به ویژه میرزا فتحعلی آخوندزاده نیز بود و رضا شاه در تاریخ معاصر ایران تنها شخصیت سیاسی است که پس از به قدرت رسیدن حتی ذره ای به آخوندها میدان نداد و به همین دلیل نیز تنفری که دستگاه آخوندیسم شیعه در هر شکل و با هر لباسی از رضا شاه دارد بیش از هر شخصیت دیگر است (البته او پیش از به قدرت رسیدن با آخوندها نشست و برخاست داشت تا حمایت آنان را جلب کند و در نوشته ای که به بی اخلاقی سیاسی سیاسیون ایرانی پرداختم به این موضوع نیز اشاره کردم).

رضا شاه کسی بود که بستری فراهم کرد تا بسیاری از پایه های مدرنیته در ایران گذاشته شود. زمانیکه دکتر حسابی نزد او رفت و برای تاسیس دانشگاه از او بودجه خواست در شرایطی که خزانه ملی کاملا خالی بود به هر شکل بودجه مورد نیاز را به دست دکتر حسابی داد یا زمانیکه نخستین گروه دانشجویانی ایرانی که شیخ مهدی بازرگان (!) و شیخ یدالله سحابی (!) نیز در میان آنان بودند برای تحصیل به فرانسه فرستاد مشکلات اقتصادی فشار زیادی به کشور وارد می کرد (در سفرنامه مازندران اشاراتی به این مشکلات شده است) یا تاسیس بانک و همینطور گرفتن امتیاز چاپ اسکناس از انگلیسی ها و یا در زمینه های اجتماعی تحصیل دختران و تلاش برای رساندن زنان ایرانی به بخشی از حقوقشان که اوج آن در ممنوع کردن چادر و روبند بود.

با همه این نقاط درخشان در کارنامه این ابرمرد به مانند هر شخصیتی نقاط سیاهی نیز وجود دارد. رضا شاه بزرگ هیچگاه ادعای دموکرات بودن نداشت و بدون تعارف یک دیکتاتور بود و در این دیکتاتوری او در کنار سرکوب درست آخوندها روشنفکران و میهن پرستانی نیز سرکوب شدند که می توان به علی دشتی - ملک الشعرای بهار - عارف قزوینی و میرزاده عشقی و چند تن دیگر اشاره کرد که رضا شاه آنها را سرکوب کرد. روشنفکرانی که برخی از آنها انسانهای بسیار میهن پرستی بودند و همینطور رضا شاه با برخی از سیاسیونی که به او بسیار کمک کرده بودند پس از مدتی دچار اختلاف شد و آنها را حتی برخی از آنان را به زندان انداخت که می توان به محمدعلی فروغی - تیمور تاش - داور و حتی یار دیرینش در مبارزه با جدایی طلبان یعنی تیمسار زاهدی اشاره کرد.

در هر حال مهم نیست که از این مرد خوشمان بیاید یا نه و چه لقبی به او بدهیم. او را قولدور و مزدور و پالانی بنامیم یا کبیر و فقید و بزرگ. مهم این است که بخشی از ساده ترین مسائل زندگی مان را مدیون این بزرگ مرد هستیم. حتی لباسی را که تنمان می کنیم و شناسنامه ای را که در دست داریم او به درستی به زور به ما داده تا به مانند هر انسان مدرنی حداقل هویت داشته باشیم.

در پایان لینک دو سفرنامه رضا شاه و همینطور چند مقاله و فایل صوتی و گفتگو درباره او قرار می دهم.




بررسی اتهام وابستگی به انگلیس و دموکرات نبودن رضا شاه - زنده یاد رضا فاضلی

کارنامه 16 سال سلطنت رضا شاه و عکس العمل توده ایها - زنده یاد رضا فاضلی

آرزوهای رضا شاه و اندیشه راست دموکرات - الاهه بقراط

رضا شاه قهرمان انقلاب مشروطه است - دکتر ماشاالله آجودانی

حکومت رضا شاه و دست انگلیسی ها - دکتر علی میرفطروس

19 اسفند 2570

پارس دیلی نیوز